کد مطلب:130023 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

نقش زینب کبری در استمرار رسالت
خواننده ی محترم در جاهای گوناگون بر مواضع قهرمانانه ی زینب كبری (س) آگاه شد. آن حضرت تا پایان زندگی این رسالت را ترك نگفت. از جمله ی آن جاها مدینه ی منوره است. او در برابر این فاجعه نقش بسیار بزرگی ایفا كرد. به این ترتیب كه مردم را برای گرفتن انتقام خون حسین (ع) آماده می كرد و در این باره سخنرانی می فرمود. فعالیت های ایشان چنان تأثیری بر جا نهاد كه حكومت نتوانست حضور ایشان را در مدینه تحمل كند و اقدام به تبعید وی از آن شهر كرد.

صاحب «اخبار الزینبات» نقل می كند كه مصعب بن عبدالله گفت: زینب، دختر علی (ع)، در دوران حضورش در مدینه مردم را به قیام برای گرفتن انتقام خون حسین (ع) وادار می كرد. چون عبدالله زبیر در مكه قیام كرد، مردم را به گرفتن انتقام حسین (ع) و خلع یزید برانگیخت. چون این خبر به اهل مدینه رسید (و زمینه فراهم گردید)، زینب (س) در میان آنها به سخنرانی پرداخت و آنان را بر قیام برای خونخواهی تشویق می كرد. وقتی این خبر به عمرو بن سعید رسید، طی نامه ای به یزید وی را از این خبر آگاه ساخت. او در پاسخ نوشت كه زینب (س) را از مردم جدا كن. او نیز فرمان داد كه به ایشان بگویند كه


باید از مدینه خارج شود و به هر جا كه بخواهد برود. زینب (س) فرمود: خداوند می داند كه چه بر سر ما آمده است. برگزیدگان ما را كشتند و ما را راندند و بر شتران بی جهاز سوار كردند. به خدا سوگند اگر خون ما را هم بریزید، بیرون نمی رویم.

زینب دختر عقیل به آن حضرت گفت: ای دخترعمو! خداوند وعده اش را درباره ی ما راست گردانید و زمین را به ارث ما داد، هر كجای آن كه بخواهیم منزل می كنیم. پس خاطرتان آرام و چشمتان روشن باد و خداوند ستمگران را كیفر خواهد داد. آیا می خواهی پس از این خوار گردی؟ به سرزمین امن سفر كن. سپس زنان بنی هاشم بر وی گرد آمدند و با او سخن مهرآمیز گفتند و یاریش دادند». [1] .

از برخی روایات استفاده می شود كه خود یزید ملعون به انتقال وی از مدینه اشاره كرد. از عبیدالله بن ابی رافع نقل است كه گفت: «از محمد، ابوالقاسم بن علی، شنیدم كه می گفت: هنگامی كه زینب، دختر علی (ع)، همراه زنان و كودكان از شام به مدینه رفت، میان او و عمرو بن سعید بن اشدق - حاكم یزید در مدینه - اختلاف و آشوب بروز كرد. او نیز طی نامه ای به یزید، خواستار خروج زینب (س) از مدینه شد. یزید نیز همین مطلب را برای وی نوشت و در نتیجه عمرو حضرت زینب (س) و دیگر زنان بنی هاشم را كه می خواستند، آماده ی سفر مصر كرد؛ و ایشان چند روز مانده از رجب به آنجا رسیدند». [2] .

این نشانگر تأثیر زینب كبری در آن جامعه است. به طوری كه هیئت حاكمه ی فاسد احساس خطر كرده و به تبعید ایشان از مدینه اقدام نمودند.

اما تحقیق درباره ی اینكه ایشان به مصر یا به شام رفته است و تعیین مكان وفات و دفن وی، از حوصله ی این بحث بیرون است. ولی مهم تأكید این نكته است كه ایشان وظیفه ی خویش را در ابلاغ رسالت حسینی به خوبی انجام دادند و انواع درد و رنج را در این راه تحمل كردند؛ و البته پیروز هم شدند.

از محمد بن عبدالله از امام صادق (ع) از پدرش از حسن بن حسن نقل است كه گفت:


هنگامی كه عمه ام، زینب (س)، از مدینه بیرون رفت، از زنان بنی هاشم، فاطمه، دخترعمویم، حسین (ع)، و خواهرش سكینه نیز با او همراه شدند». [3] .

رقیه بن عقبة بن نافع فهری گفته است: من در میان كسانی بودم كه وقتی زینب (س) پس از دیدن آن مصیبت به مصر آمد، از او استقبال كردند. آن گاه مسلمة بن مخلد، عبدالله بن حارث و ابو عمیره ی مزنی نزد وی رفتند. مسلمة او را تسلیت گفت و گریست. زینب (س) گریست و حاضران نیز گریه كردند. حضرت فرمود: این چیزی بود كه خدای رحمان وعده كرد و پیامبران راست گفتند.

این بود جریان حركت كاروان پیروزمند و تاریخ ساز حسینی. كتاب را با نقلی از باعونی به پایان می بریم كه گفت:

«پس از آن برای هیچ كس از فرزندان حرب بنیادی برپا نشد، تا آنكه خداوند حكومت را از آنان گرفت و دنباله شان را برید و لعنت و خواری و ننگ ابدی را برایشان به ارث گذارد. عبدالملك بن مروان به حجاج بن یوسف نوشت: مرا از خون های اهل بیت (ع) معاف دار؛ كه من دیدم پس از آنكه بنی حرب حسین (ع) را كشتند، خداوند حكومتشان را از آنها گرفت». [4] .

یكم ذی قعده ی 1419 ه.ق

محمدأمین پورامینی


[1] اخبار الزينبات، ص 115.

[2] همان، ص 117.

[3] اخبار الزينبات، ص 118.

[4] جواهر المطالب، ج 2، ص 278.